۱۳۸۸ فروردین ۲۱, جمعه

تمرین ِ کشتن ِ اخلاق

هفت سال پیش در اتلانتا کتابی خواندم با عنوان " چهل و هشت قانون قدرت ". قانون پانزدهم اش این بود که دشمنان و رقیبان تان را در هم بشکنید. مدتی پیش با یکی از آشنایان صحبت می کردم. از دست یکی از رقبای کاری خود گلایه داشت. من تنها به خاطری که نام آن کتاب به یادم آمد کمی در باره ی آن کتاب و رهنمودهای اش حرف زدم. چند روز بعد ایشان با خوش حالی گفت که آن کتاب را یافته است. اما شکایت داشت که زبان انگلیسی را خیلی کم می داند و نمی تواند آن کتاب را بخواند و بفهمد. گفتم که خداوند به یاری اش شتافته و بهتر است آن کتاب را اصلا نخواند! گفت : چرا؟ برای اش توضیح دادم که آن کتاب به شما یاد می دهد که چه گونه از زینه ی قدرت بالا بروید و در این میان به چیزی به نام اخلاق به اندازه ی خسی هم ارزش داده نمی شود. مثلا همین که می گوید در کمین فرصت بنشینید و هر وقت مجالی پیدا شد ضربه ی تان را وارد کنید مطلقا از دغدغه های اخلاقی تهی است. برای شما که به فرض می خواهید کسی را بشکنید دیگر اصلا مهم نخواهد بود که او در چه وضعیتی است. در هنگام ضعف یا در سه کنجی گیرش بیاورید خیلی بهتر است.
آن دوست می گفت که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم دنیا بر همین رسم بر قرار است.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

یعنی باید شکست را قبول کرد؟
فرض کنیم طرف مقابل چنین کتابی را خوانده و زیر تأثیر آن قرار دارد. اخلاقن باید شکست بخوریم یا مبارزه اخلاقی کنیم.
من گیچ میشوم و نمیتوانم در مقابل بدی دوامدار همکارم خاموش بمانم

ناشناس گفت...

مطالب شما مد روز است و به خواندن میارزد ای کاش رنگ صفحه طور انتخاب میشد که چشمان را زود نمی ازرد..مثلا رنگ زرد کاهی و یا اسمانی............

الهام غرجی گفت...

هاتف عزیز سلام

اتفاقن که دیروز با یک دوست در باره این گونه مسایل صحبت می کردیم نتیجه ی که گرفتیم هم تقریبن ان بود که دوست تو گرفته است.

جالب بود.

جواد گفت...

...چه بخواهیم و چه نخواهیم دنیا بر همین رسم بر قرار است.

بلی همین طور است. پس به تر است رسم دنیا را یاد بگیریم.