۱۳۸۸ فروردین ۱۶, یکشنبه

قانون احوال شهوانیه ی مردان ِ عصر ِ حجر

قانون "احوال ِ شخصیه اهل تشیع" حالا دیگر شهرتی یافته. باید دید که متن کامل این قانون چه می گوید. اما در یک هفته ی گذشته برای من چیزهای جالب در مورد این قانون و یا مسایل پیرامون آن از جمله این ها بودند :


اسم این قانون :

این قانون را احوال شخصیه ی اهل تشیع نامیده اند. اما در واقع باید آن را قانون احوال شهوانیه مردان عصر حجر نامید. چند نفر نشسته اند و فکر کرده اند که قوانین اهل تسنن در برابر زن به حد کافی جاهلانه و تاریک نیستند. آن گاه تصمیم گرفته اند که قانونی بسازند که چند درجه غلیظ تر باشد. و طرفه آن که عده یی ابراز نگرانی کرده اند که ممکن است دامنه ی این قانون گسترده شود و حقوق زنان دیگر ( یعنی غیر شیعه ) را هم محدود کند. اولا زنان غیر شیعه ی افغانستان از این لحاظ کمبودی احساس نمی کنند و تا بخواهید علیه حقوق خود قانون دارند. ثانیا مگر نقض حقوق ِ بخشی از جمعیت زنان افغانستان به خودی خود نگرانی آور نیست؟


زبان قانونی:

زبان قانون هم عجب زبانی است. نیست؟ : " زوج (شوهر) مکلف است در غیر ایام سفر، حداقل از هر چهار شب، یک شب با زوجه اش( زن اش) در فراش واحد بیتوته کند... زوجه (زن) بدون اذن زوج (شوهر) نمی تواند از منزل بیرون شود مگر اینکه عسر و حرج یا مشقت داشته باشد که به مقدار دفع عسر و حرج یا مشقت بدون اذن شوهر می تواند بیرون برود و در صورت اختلاف، محکمه حکم کند".

"در فراش واحد بیتوته " کردن؟ حتما اگر قانونی برای آداب سفره وضع می کردند می گفتند : مومنات ( اناث مستحقه) در هنگام اکل هر ماکولی باید از رجال بیت ( مومنین ذوالجلال) استعلام اضطراریه نمایند.

عسر و حرج و مقدار دفع عسر و حرج را می بینید؟ می دانم عده یی خواهند گفت که زبان قانون زبان خاصی است و در دنباله ی یک سنت قانونی می آید و از این قبیل. اما به نظر من بخشی از پیچیده گی های بی مورد این زبان قانونی برای دور کردن آن از دسترس عموم هم هست. و گرنه بنویسند که" ای زنان ! اگر بی اجازه ی ما پای تان را از خانه بیرون بگذارید نفس تان را می کشیم".

در ماده ی صد و سی و دوم نوشته اند : " مرد مکلف است که بیشتر از چهار ماه بدون اجازه زوجه (زن) خود نزدیکی با او را به تاخیر نیاندازد".

فکر کرده اند که استفاده از زبان تکلیف ( مکلف است که ...) در مورد مردان نابرابری در محتوای قانون را می پوشاند. مثل این که بگوییم : مرد مکلف است که به خاطر احترام به زوجه ی خود هر وقت که دل اش خواست او را طلاق بدهد!

مرد نمی تواند بیشتر از چهار ماه نزدیکی با زن خود را به تاخیر بیندازد. اکنون ( مرا ببخشید که این قدر وارد جزئیات تکنیکی این قانون می شوم) این چهار ماه را با این سناریو مقایسه کنید: اگر ساعت دوی نیمه شب باشد و مردی بخواهد با زوجه ی خود نزدیکی کند آن زوجه ی محترمه باید طبق قانون از میل شوهر خود اطاعت کند. حال اگر آن زن چهار ساعت از خواسته ی شوهر خود سرپیچی کند ، ساعت شش صبح می شود و مرد باید به سر کار خود برود. ترجمه : زن حق ندارد نزدیکی با شوهر خود را چهار ساعت به تاخیر بیندازد. شما می توانید با جا به جا کردن زمان ِ جوشش ِ شهوت مرد به این جا هم برسید که زن نمی تواند نزدیکی با شوهر خود را بیش از یک دقیقه به تاخیر بیندازد. چرا که او باید شرعا و قانونا از شهوت شوهر خود اطاعت کند و متاسفانه وقت هم خیلی تنگ است و مرد فرصت تاخیر ندارد!


هم بستری و نقد ِ خرد ِ ناب :

عالمی بلخی در گفت و گو با عزیز حکیمی ( از بی بی سی) از این قانون دفاع کرد. او گفت که بر اساس این قانون زنان باید از خواهش های جنسی مردان تبعیت کنند ، مگر این که عذر مشروع و معقول داشته باشند. باز تصور کنید که شب از نیمه گذشته و زن و شوهری ده ها کتاب ( و نیز متن قانون اساسی) را در وسط خانه پهن کرده اند و به شدت مشغول جست و جویند ( گفتم شب چون در روایات آمده که مقاربت در روز ایمان را تکه تکه می کند ). زن قرآن و احادیث را به کناری نهاده ، چون در آن ها دلایل مشروع برای سر پیچی از شوهر خود نیافته . مرد با خوش حالی از کتاب های مذهبی و احادیث یادداشت بر می دارد. زن مکث کرده و با خود فکر می کند که آیا دکارت و کانت بیشتر به او در استدلال عقلانی در برابر شوهر اش کمک خواهند کرد یا نیچه و برتراند راسل. مرد کتاب " هزار و یک دلیل در اثبات وجود خدا" را ورق می زند. زن فکر می کند که شاید ویتگنشتاین بیشتر کمک اش کند...

شب صبح می شود و شوهر رو به زن اش می کند و می گوید : من فکر نمی کنم تو هیچ عذر مشروع و معقولی داشته باشی. زن پاسخ می دهد : آن آیات و روایات و احادیثی که تو از شان استفاده می کنی باید در پرتو دانش هرمنوتیک باز تفسیر شوند...

شما فکر می کنید اگر زنی عذر بیاورد ، شوهر اش ( از این نوع شوهر که یک عالمی بلخی می تواند باشد) می نشیند و مشروع و معقول بودن عذر های او را سبک و سنگین می کند؟ در ضمن ، عذر آوردن یعنی چه؟ همین که یک آدم عدم تمایل خود را نشان بدهد کافی نیست؟ بگذریم از این که چرا صحبت اساسا در مورد زن است و این که او نباید سر پیچی کند.


رئیس جمهوری که بعدا فکر می کند

رئیس جمهور ما هم آدم جالبی است. قانون را امضا کرده و حالا می گوید که اگر چنان و چنان باشد چنان و چنان می کنم. در یک کنفرانس مطبوعاتی خبرنگاری از اوباما رئیس جمهور امریکا پرسید که چرا او در مورد فلان مساله ی حساس پس از دو روز واکنش نشان داده است. اوباما گفت : چون من پیش از آن که حرف بزنم می خواهم بدانم که در باره ی چه حرف می زنم. حالا که امریکا پیر و مراد ما شده کرزی هم می تواند کمی از رئیس جمهور نو این کشور یاد بگیرد و حد اقل پیش از امضا کردن بخواند.

۱۶ نظر:

ناشناس گفت...

جناب هاتف سلام!
خوب نوشته ای ولی خیلی بی انصافی. واقعا بی ادبانه و نا بخردانه است که که فرضیات ذهن نا متعادلی را در طبق بگذاری و نوشته ای را سر و دمش ر ابزنی و بگویی چنین است و چنان. شما هم بد تر از کرزای ناخوانده قضاوت کرده ای. وضعیت ازدواج و حقوق زن در غرب با آثار و پیامد های خود با وضعیت زن در جوامع مانند افغانستان و کلا اسلامی بسیار فرق دارد.
ناگفته نماند که بازی سیاسی است. پس سعی نکنید آن را با این طرز نوشتن طوری دیگر نشان دهید. شما که نه به شرقی اش اعتقاد دارید و نه به غربی اش. بروید و دیگران را به حال خود بگذارید.
یک دوست.

سخیداد هاتف گفت...

یک دوست عزیز
نظر تان را چند بار خواندم و نفهمیدم که منظور تان چه بود.
شادکام باشید.

ناشناس گفت...

راستش تصویب این قانون در حقیقت حکومت و ادعای طالبان را مشروعیت می بخشد. اگر این قانون به مرحله تطبیق برسد من خودم به حکومت طالبان رای می دهم چون در حضور تحجر بدون حضور 30 ارتش خارجی در کشور خود خواهیم داشت. تحجر همراه با اشغال چرا؟

جالب این است که این قانون هنوز در دسترس عمومی قرار ندارد. مگر در هیچ کشوری شما می توانید اساسات قانونی زندگی مدنی مردم را بدون آنکه آنها از محتویات آن با خبر شوند تصویب و تطبیق کنید؟

حضرت وهریز گفت...

سراپا جالب! اما آن سناریوی ساعت دوی شب و باز کردن دکارت و ویتکنشتاین و تفسیر هرمنئوتیک و... به ویژه...
همین دیگر... نیمی از فراست، شعور و توانایی های جامعه مشغول ارضای شهوت ما مردهاست و آن نیم دیگر که مال ما مردها باشد، یا مشغول نقشه کشیدن برای طولانی تر کردن فهرست زنان زندگی ما یا... و بعد تعجب می کنیم چرا افریقایی ترین کشور آسیا هستیم.

هاشم گفت...

هاتف خیلی خوب نوشتی خوشم امد .
گفتم خوشم امد براینکه (چیزهای که در این قانون اهل تشیع امده مثلا نمیتوان انرا با زبان نقد ونظر و اینچیز ها بازبینی کرد تنهاکاری که میتوان کرد اینست که به آن خندید و طنز گفت .
خوب است که من شعیه نیستم والی باتنفیذ این قانون احوال شخصیه ،حال شخصی ام بهم میخورد (خدا بیامرزه همان کفن کش سابق ره که قانون مدنی بی مدنیت ما سنی هاره حد اقل بهتر ازین ساخته بودند ). بیچاره شعییان سالها منتظر ماندند که مذهب شان در افغانستان به رسمیت شناخته شود اخرش هم این روز به سرشان امد که مثلا مقاربت های جنسی شان را ملا محسنی تنظیم کند چون او بتهر از مصلحت جنسی امت آگاه است .

ناشناس گفت...

اسلام علیکم

جای خوشی است که هزاره ها بعد از سی سال جنگ و تلاش و قربانی دادن باالاخره به حقوق شان رسیدند اینک می توانند بر عکس گذشته هر وقت که بخواهند با زنان شان همبستر شوند و به آنان اجازه بیرون رفتن ندهند.

نقش بابه مزاری در این میان را باید ستود !!

سخیداد هاتف گفت...

ناشناس گرامی علیکم السلام
بلی این طور است دیگر. آدم که کار نسنجیده کرد مضحکه ی کسان می شود. فقط می خواستم بگویم که اسم این قانون احوال شخصیه اهل تشیع است و نه انحصارا هزاره ها. می دانم شما این باریکی ها را متوجه نیستید. حق هم دارید. یک وقت من با یکی از دوستان ام مشورت می کردم که چه طور است امروز ماهی بخوریم. گفت : خوب است. گفتم: چه نوع ماهی خوب است؟ خندید و گفت : ماهی ماهی است دیگر. همه شان یک قسم اند! حالا داستان هزاره و شیعه است.
در ضمن ملامت کردن مزاری به خاطر هر چیز این باور را در آدم تقویت می کند که آن آدم خیلی بیش از آنچه ما فکر می کردیم اعصاب نظم موجود را خراب کرده بوده است.
شادکام باشید.

یاسین رسولی گفت...

سلامی به هاتف عزیز،
با منتقدان این قانون هم من دو مشکل دارم: یکی این که کسانی که اندک هم نیستند این رویداد را دلیلی بر بروز دادن کینه مذهبی خود قرار داده اند و می گویند ما از اول نگفتیم به این مردم حقی قایل نباشید آنها بیخی بیراه هستند!

نکته دوم این که نمی توان یک عالم دین را مجبور کردن که به خاطر زور و قدرت بین المللی حرف اش را پس بگیرد.

عظیم "ب" گفت...

سلام هاتف عزیز
با این که نام این قانون را تغییر دادی موافقم ولی کاش می گذاشتی احوال شهوانیه شیخ آصیف
این بیشتر واقعی است تا احوال شهوانیه اهل تشیع
چون همه میدانیم که اهل تشیع این همه شهوانی نیست

یاسین 2 گفت...

اما خود می اندیشم که اکنون قانون عرفی را نمی توان یکسره تابع فقه مذهبی کرد حتی اگر همه مردم مومنان واقعی باشند باز پرسش این است که این مومنان تا چه حدی می خواهند ارزش های مذهبی را در قوانین جاری خود وارد سازند؟

حتی می توانیم بگوییم که فقه اسلامی بنا به شرایط زندگی عرب بدوی تدوین شده و حالا که شرایط اجتماعی به کلی دگرگون شده است قانونی مثل قانون خانواده نیز حتی در فقه مذهبی نیز باید تغییر کند.

می دانم که کسی مثل شیخ آصف محسنی به این گپ ها باور ندارد. او عالم دینی است اما فرصت طلبانه خود را رهبر مذهبی شیعیان افغانستان وانمود می کند در حالی که شما بهتر می دانید که شیخ محسنی در میان عالمان مذهب شیعه چندان جای والایی ندارد.

محسنی در تدوین این قانون چنان که از ادبیات آن پیداست محافظه کارترین و متحجر ترین نظرها را جمع کرده است.

به گمان من او این کار را برای خوشنودی هر چه بیشتر ایران و طالبان کرده است و از این زاویه هم قابل تامل است چرا که این آدم هر بار به عامیانه ترین صورت از دینداری مردم نفع سیاسی برده است.

بازنگری این قانون به وزیر عدلیه سپرده شده است و او هم یک عالم دینی است و هم خیلی معتدل تر از کسانی مثل محسنی است.

تنهاامیدورای من این است که این قانون احوال شخصیه را با هنجارها و معیارهای روز بازنگری شود و تغییر کند و این فرصت برای هزاره ها هم هست که این بار باز همه گناه را به گردن محسنی نیاندازند!

ناشناس گفت...

این قانون بسیار مدرن است. کمی هم از مدرن بالاتر رفته، همان است که دوباره به عصر حجر برگشت نموده است. «انسان دوباره به جانب طبیعت برگشت میکند، منتها اینبار با ماشین»

قانون مدرن شیعیان هم چنین است. سر تا آخر همه مواد آن اروپایی است. در اروپا زن و مرد هردو کار میکنند. در افغانستان امکان کار برای زنان مساعد نیست. پس مرد نان آور است و کرایه پرداز و بارکش ِ خانواده. در غرب زن کار میکند، پول کرایه منزل را شوهر میپردازد و پول بیمه اعضای خانواده را زن و یا برعکس. مواد غذایی که خریداری میشود در آخر ماه هر کدام رسید های خود را روی میز پیش میکشد و یک حسابی جانانه میکنند. شما از خانواده های غربی خبر دارید؟ همینجاست مشکل شما که خبر ندارید. این آقای محسنی از همه گپ ها خبر دارد. حال اگر در اروپا زن کار نکند، چه خواهد شد؟ زن، زنِ خانه میشود. زن خانه یعنی از همه اوامر شوهر اطاعت کردن! در دوران حیض باید فرامین شوهر را به سرو چشم قبول کند و به هر پهلویی که فرمان داده شد بخوابد! شما خبر دارید؟ اگر ندارید مشکل شما همین است! کم از کم سه سوراخ وجود زن در اختیار مردش قرار دارد و هرلحظه ای که خواسته باشد! آن هم زنِ خانه باشد. در افغانستان مرد بیچاره جان میدهد پشت یک لقمه نان، شب که منزل آمد فقط یک نوع وطنی همرای زن خود پیش میشود. یکی سر و دیگر زیر. تمام! سالهای ساله پدران ما سر و مادران ما زیر بودند، بس نیست؟ امروز با پیشرفت تکنولوژی، جناب محسنی هم غم ما مرد ها را میخورد. ما انواع مختلف همخوابگی با زنان میخواهیم. مردها تراکتوری، هلیکوپتری، غشتان-غشتی، شکل سگی، شصت و نو و غیره میخواهند. و حق هم دارند. همه مشکل، مشکل دولت کرزی و باند بچه باز اوست. اگر کرزی میتوانست به همه زن ها کار بدهد، زن ها حقوق خود را دریافت میکردند و دیگر محتاج یک لقمه نان مرد نمیبودند. آنوقت مثل اروپا، زن ها میخواستند قانونی را وضع نمایند، که شوهران در جریان همخوابگی پنجه های پای ما را بلیسند و هر جایی از بدن ما سزاوار بوییدن، بوسیدن و لیسیدن است. اما میبینیم که قانون جهان از غرب تا شرق به گونه دیگری پیش رفته است. چنانیکه در غرب کسی پول خود را مفت به زن و بچه اش نمیبخشد، محسنی هم نمیخواهد پول مردهای شیعه به هدر برود، مگر اینکه در بدل هر افغانی یک بار افغانی بکنند. میبینید که این قانون مساوات را به ما پیشکش میکند. مردها پول خرج میکنند، پس باید زنان شان را در قید و اسارت خود داشته باشند. الا زمانی که زنها به شیوه غربی و طرز و خرام زنان اروپایی دلبری کنند تا دلی شوهر نرم شود اجازه رفتن به شهر را به زن بدهد. همین است قانون جهانی. این غربی ها به ناحق سر و صدا راه میاندازند. شما شرقی ها هم آبروی خود را بخرید و زن به مرد طاعت کند و مرد به زن خرج بیاورد. به امید اینکه این قانون با گذشت زمان شکل بهتری به خود بگیرد و زنان راحت تر باشند. مرد ها هم کمی گذشت کنند. یعنی گفته بزرگوار لنین کبیر را فراموش نکنند که گفته بود دو قدم به پیش یک قدم به پس . یعنی دو بار از پیش و یک بار از پس .

یک مرد ایروایشیایی

جعفر گفت...

سلام هاتف عزیز! فکر نمی کنم این همه هیاهو که در افغانستان برپا شده است واقعی باشد. در این مورد یک نکته ی خیلی آزار دهنده وجود دارد. هیچکس به این قانون اعتراض جدی نکرد تا رسانه ها و سیاستمداران غربی جدی اعتراض نکردند. بعد از انتقاد گاردین و ناتو و اتحادیه اروپا و غیره هر جای که می روی بحث بر سر احوال شخصیه اهل تشیع است. فرهنگ فقیر حتی نالیدن درد خود را تقلید می کند. این قانون با نظرداشت وضعیت فرهنگی افغانستان چندان فاجعه هم نیست. واقعیت این است که بسیاری آنچه که در این قوانین آمده است در اکثریت خانواده های افغانستانی به شدت یا به قلت تمرین می شود. اما بر اساس فرهنگ غرب واقعا این قانون فاجعه است. برای یک غربی این قانون هیچ قابل هضم و درک نیست. تا جایی که قابل حدس است بسیاری از همین روشنفکرهای ظاهرا پست مدرنیستی بر رفت و آمد زن های شان کنترل دارند. انصافا از جمع همه دوستانی که فغان شان از دست این قانون به افلاک رسیده است، چند نفر هستند که معتقدند مثلا زن شان برای بیرون رفتن و معاشرت کردن نیازمند اجازه شان نیست؟ چقدر به خواسته های زن شان دید غربی دارند که احتمالا شیخ آصف ندارد؟ به نظرم این قوانین تا حد زیادی منعکس کننده فرهنگ مردم افغانستان است و اکثریت مردم افغانستان نه تنها با آن مشکل ندارند که عموما بر اساس چنان قانونی پیش از این زندگی کرده اند و بعد از این هم زندگی می کنند. مگر غیر از این است که قوانین باید دموکراتیک باشد و انعکاس دهنده نظام اخلاقی و فرهنگی مردمی که قوانین برای آنها و از آنها است؟ اگر این قوانین بر اساس معیارهای جامعه مدنی غربی و حقوق بشری غربی تدوین می شد آیا به حال زنان افغانستان با وجود چنان فرهنگی مفید واقع می شد؟ شاید یک مقداری اما باز هم اکثریت زنان در همان چوکات فرهنگی صاحب حق می شدند و در همان فرهنگ مورد قضاوت قرار می گرفتند. دیگر اینکه بسیار مد شده است به جای کالبدشکافی یک بحث، بحث ها میدان تبارز احساسات شود. به نظر نمی رسد که با عنوان مثلا "قانون پدرلعنتی احوال مذکره اهل هزاره" ما به درک بهتر این نوع بحث ها نزدیک شویم. تا بحث ها بومی نشود و همه چیز سربسته از لندن و واشنگتن و استراسبورگ وارد شود گامی جدی برداشته نمی شود. هر نوع رشد و تکامل فقط می تواند برآیند نقد فرهنگ بومی و بر اساس نیازهای بومی باشد. باید وقتی درباره افغانستان بحث می کنیم در کنج ذهن خود همان ودیو کلیپ شلاق زدن طالبان در دره سوات را روشن کنیم تا فکرها به واقعیت نزدیکتر بیاید. نکته آخر اینکه این قانون می توانست بهتر بسته بندی شود اگر دست کرزی و شیخ آصف محسنی در کار نمی بود. بسته بندی بسیار مسخره این قانون نتیجه ذات شیطانی محسنی و سبک مغزی تمام عیار و همیشگی کرزی است. جامعه هزاره توانایی و ظرفیت واقعی اش بیشتر از آن چیزی است که در قانون محسنی-کرزی به نمایش گذاشته شده است. مشکل اساسی این قانون ظاهر بسیار مسخره و بسته بندی چشم آزار آن است و گرنه تا وقتی اساس قانون شریعت باشد محتوا خیلی تغییر نمی تواند بکند.

ناشناس گفت...

سلام

چرا به جای این قانون یک حکم جامع و کلی نمی دهند که حل کننده تمامی مشکلات تر و خشک تشیع باشد؟:

یعنی بگویند که احوال شخصیه تشیع بر اساس توضیح المسایل اصف محسنی گرداننده می شود.

همین سر و صدای این قانون لعنتی کافی است تا هزاره های بیچاره را برای تمام مردم افغانستان بیگانه و عجیب و غریب نشان بدهد.

مگر ما چه وقت می فهمیم که مذهبی کردن گفتمان اجتماعی در افغانستان برای هزاره ها به مثابه خودکشی اجتماعی و سیاسی است؟

جعفر خان شما اگر چشم خود را باز کنید می بینید که هزاران دختر هزاره به مکتب و دانشگاه می رود و این گرایش جمعی ما به دانش در آینده ای نه چندان دور جامعه ای ما را دچار تحول می کند. حال آیا درست است که یک دشمن ( محسنی ) بیاید برای ما قانونی به تصویب برساند که درگیری و تنش را در جامعه ای ما نهادینه کند؟ مهم نیست که سر و صدا از کجا بر خاسته است اگر بر حق است و به نفع مردم و انسانیت ما باید از آن حمایت کنیم. بومی بومی کردن را سنگ گران کرده بر سر مان نکوبید. در جهان امروز مهفوم بومی شدن با دیروز فرق دارد.

وقتی یک اصل به عنوان یک عنعنه و رواج عملی می شود فرق دارد با یک اصل قانونی. می فهمی چه می گویم؟ یک اصل قانونی را با قدرت دولت می توانند تطبیق کنند اما یک عنعنه را نمی توانند. قرار نیست که افغانستان تا ابد جنگل بماند. قانون را هم هر سال و هفته نمی سازند و تغییر نمی دهند. امضا و تصویب یک مجموعه قوانین برای کرزی یک دقیقه می گیرد اما تغییر تا بر داشتن آن برای قومایت شاید دهه ها و قرنها طول بکشد. به دنبال بومی کردن فرصت ایجاد فشار را از دست ندهید. همین اصل بومی سازی شما آن قدر غیر بومی است که هر اصل دموکراسی غربی خواهان .

ناشناس گفت...

یک واقعیت روشن و انکار نا پذیر وجود دارد. اینکه هزاره های افغانستان بیشترین گروه چیز فهم در امور سیاسی و فرهنگی جامعه افغانستان را میسازند. به همین دلیل هم چنین موارد مزخرفی در فاصله های کوتاه زمانی افکار عامه را بخود جلب میکند و سر عنوان میدیا و روزنامه ها میگردد. درست که این قانون برای همه شیعه های افغانستان تصویب شده ولی مخربیت آن بیشتر متوجه هزاره ها شده است. همیشه تلاش شده بوده تا هزاره ها با برچسب هویت مذهبی، کتلهء جدا گانه و نا مانوس از جامعهء افغانستان معرفی شوند. این بیشتر یک خدعه سیاسی است تا تعیین تکلیف شرعی یا تایید حقوق مذهبی. به نظر من دلیل این گونه زمینه سازی ها پراگنده گی ایدیولوژیکی و سیاسی روشنفکرین هزاره است.

حمید کیهان گفت...

سلام آقای هاتف!
نوشته هایت محتوای دلنشینی دارد.
جالب است، دیشب درتلویزیون تمدن گفتگوی جالب باشیخ ما(محسنی) درمورد قانون جدید احوال شخصیه نشرگردید. خبرنگار وقتی دلیل متابعت بی چون وچرای خانم ازشوهرش درهنگام رفع غرایز جنسی راپرسید شیخ ما پاسخ بسیار محکمی ذیل راابرازنمود:همانگونه که مردهامکلف هستند که نفقه خانم رابپردازد، درمقابل این تکلیف حق را نیز برخانم خویش میداشته باشند وآن اینکه هروقت میل به رفع غریزه برایش پیش آمد باید توسط خانمش مرفوع گردد. وزن نمیتواند که هیچگاهی ودرهیچ حالتی این حق شوهررا ضایع کند. درست مثل شما خبرنگارا که وقتی که دریک وظیفه گماشته میشوید مکلف هستید که کل مدت را که باید کارکنید درخدمت همان رسانه باشید. مثلا شما نمیتوانید که 3روز ویا 4 روز ازیک ماه را غیرحاضری کنید ولی درعوض تقاضای معاش مکمل همان ماه را داشته باشید.
متوجه هستی که چه منطق محکم دراینجا نهفته است؟
من که به عقل این شیخ بزرگ بیشتر شک کردم.
درود.

ناشناس گفت...

من او را شیخ بزرگ نمی دانم. من او را شیطانی در بیکر یک میمون زشت می دانم.