۱۳۸۸ فروردین ۲۳, یکشنبه

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق


آزادی شاید همانقدر دورباشد

که ماه

در نسل اجدادم

از شعری در وبلاگ مهرگان. بهتر از این نمی شود. می شود؟

تا بگویی شرح درد ِ اشتیاق.

۱ نظر:

رسول گفت...

سلام
آزادی را نه بلعیدیم ونه گاهی برما تحمیل شد. گاهی اوقات احساس میکینم که ما فقط این کلمه را میشنویم. درعصر ما آزادی فقط شنیدنی میباشد نه عملی. اگر معنی آزادی حرکت به جلو درچوکات قانون اساسی باشد و یا مشخص نمودن ارتباط من و خانمم در فتوای آقای محسنی باشد پس بجای آزادی فتوا و قانون ساختگی اکثریت و یا هم اقلیت برما تحمیل میشود. آنانکه آگاهی بیشتر دارند در بند کم آگاهان خودرا درجنجال و بدور از آزادی میبینند و برعکس کم آگاهان خودرا در بند آنانیکه آگاهی بیشتر دارند میبینند و برای بدست آوردن آزادی خویش کوشش به خرج میدهند چون آن کم آگاه هم میخواهد خودرا دروجود خود احساس نماید نه دروجود آقا ویا خانم که آگاهی بیشتر دارد وبر عکس هم همینطور میباشد. چون بصورت طبیعی هر انسان در صدد احساس خویش دروجود خویش میباشد. برای برقرار نمودن آزادی اجتماعی همین دیموکراسی امروزی هم غنیمت میباشد وکمی زمینه احساس خویش دروجود خویش (آزادی مطلق) مهیا میسازد زیرا سپردن چنین قانونهای اجتماعی کمی ذهن را متوجه خودمان میسازد. در آزادی محدوده جغرافیایی و دیگر محدویتها وجود ندارد اما چکنم که پدرم دربدست آوردن این آرمان خون خودرا درمحدوده از موقعیت جغرافیایی ریخت نه درکل جهان نه درراه همه مذاهب و نه هم درراه همه نژادها و آیده های مردان روزگار تااینکه امروز خودم را متعلق به هرنوع نژاد همه مذاهب و هر مملکت میدانستم خودم را فقط به عنوان یک انسان درهرنقطه از این کره خاکی گاهی پنهان و گاهی آشکار مینمودم.