۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۴, پنجشنبه

نهال زبان در سنگلاخ سیاست

چند تن از دوستان در باره ی گفت و شنود آسمایی با داکتر صبورالله سیاه سنگ نظر داده اند. یکی از دوستان تعجب کرده که چرا سیاه سنگ از بی مهری نسبت به زبان پشتو سخن گفته است. به نظر من سیاه سنگ راست می گوید. یک دفعه با چند سیاستمدار متعصب پشتون روبرو هستیم که فرمان می دهند که مثلا دیگر کسی حق ندارد به جای پوهنتون دانشگاه بگوید. عده یی دیگر هم بازوی فرهنگی این سیاستمداران می شوند و این احساس را در بقیه خلق می کنند که گویی زبان پشتو می خواهد سلطنت کند و زبان فارسی دری را به غلامی خود در آورد. سیاه سنگ در همان گفت و شنود به تاثیر منفی این نوع نگرش نسبت به زبان اشاره کرده است. حال ، اگر از این وجه سیاسی قضیه عبور کنیم در واقع هم زبان پشتو از همه جا سیلی خورده است. شما فکر می کنید آدم هایی چون کریم خرم به بالنده گی این زبان کمک می کنند؟ وضع زبان فارسی هم بهتر از این نیست. این قدر هست که به زبان فارسی اثر مکتوب بیشتر تولید می شود و همین راز توسعه یافته گی نسبی اش است.
به نظر من باید میان وجه سیاسی قضیه ی زبان ها در افغانستان و وجه فرهنگی اش خط تشخیصی گذاشت. یعنی می توان هم با سلطه طلبی زبانی و استفاده های سیاسی از زبان های افغانستان برخورد مناسب کرد و هم در عین حال از یاد نبرد که مثلا زبان پشتو همان قدر زبان من و مردم من است که زبان فارسی هست. من تا پیش از دستور کریم خرم در منع استفاده از کلمه ی دانشگاه به تناوب هم دانشگاه می گفتم و هم پوهنتون. پس از آن دستور تصمیم گرفتم که وقتی که به زبان فارسی دری می نویسم یا حرف می زنم دانشگاه را دانشگاه بگویم و وقتی که می خواستم به پشتو سخن بگویم پوهنتون را پوهنتون بگویم. زبان را دستاویز سلطه ی سیاسی کردن کاری است که بعضی می کنند. خوب ، این کار پاسخ سیاسی هم می خواهد. در غیر این صورت هر کدام از ما وظیفه داریم که هم از فارسی پاسداری کنیم و هم از پشتو و هم از زبان های دیگر افغانستان.
کسانی چون کریم خرم و یاران اش واقعا در حق زبان پشتو ظلم می کنند. زبان با دستور زبان کار می کند نه با دستور سیاست. یک شعر غفور لیوال به اندازه ی کل تلاش های صد ساله ی سیاستمداران پشتو زبان به رشد آن زبان کمک می کند. اگر زبان پشتو یک میشل فوکو می داشت همه ناگزیر می شدند زبان پشتو بدانند. در این که زبان فارسی در افغانستان به مراتب گسترده تر و قوی تر است هیچ تردیدی نیست. اما این قوت و گسترده گی محصول قدرت سیاسی نیست. محصول دیوان ناصر خسرو است، نتیجه ی شاهنامه ی فردوسی است ، پی آمد ِ غزل های مولوی و میوه ی درخت ِ پربار نثر سعدی و بیهقی است. اگر بگوییم در زبان پشتو چنین آثاری تولید نشده اند عده یی ناراحت می شوند. اما این واقعیتی غیر قابل انکار است. حالا هم جهان به پایان نرسیده و از این پس هم زبان پشتو رشد خواهد کرد و شاخ و برگ و میوه خواهد داد. فقط می ماند این که ما - در هر موقعیتی که هستیم - از برخورد های تند و بی تعادل پرهیز کنیم و به جای غرق شدن در هیجان های سیاسی کوتاه مدت به چشم انداز دورتری نگاه کنیم. من به خوبی می دانم که در عمل هیچ کاری از اختلاط با ملاحظات سیاسی و غیر آن بر کنار نمی ماند. حد اقل سعی مان را بکنیم که به ماشین واکنش های خود کار تبدیل نشویم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

هاتف گرامی! بسیار ممنون از اظهار نظر که در مورد نظریات خوانندگان این وبلاگ نمودید.
و تأسف بابت سانسور پیام من.

در اخیر باز هم سوال من بی جواب ماند.

سخیداد هاتف گفت...

ناشناس گرامی ،
من هم از شما به خاطر نظر دادن تان متشکرم. من پیش نهادی دارم. بنده از هر نوع نقدی استقبال می کنم و اگر سخنی در باره ی من یا نوشته ی من باشد از شنیدن سخنان درشت هم باکی ندارم. در مورد دیگران شما هم لطف کنید و مرا در تنگنا قرار ندهید. می توان حد میانه یی یافت که هم شما حرف تان را بزنید و هم من مجبور به حذف بعضی کلمات نامناسب نشوم. این بار فقط دو کلمه را از نظر تان برداشتم بی ان که به اصل نظر تان لطمه ی بخورد.
شادکام باشید.