۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۲, سه‌شنبه

نام ها جادو ندارند

مدیر سایت آسمایی آقای عبیدی گفت و شنودی کرده با داکتر صبورالله سیاه سنگ. من هم یادداشت کوتاهی در باره ی بخشی از دیدگاه های داکتر سیاه سنگ نوشتم با عنوان نام ها جادو ندارند که در آسمایی منتشر شد. دست های ام را باز برای نوشتن گرم می کنم. از فردا در " ریخته ها" خواهم نوشت. باید بنویسم. وقتی که نمی نویسم پریشان می شوم. کتاب زنده گی من بی نوشتن ورق-ورق می شود. نوشتن شیرازه اش هست. گاهی به قصد نوشتن می نشینم و در سه ساعت یک جمله هم نمی نویسم. اما می دانم که می خواهم بنویسم. همان کافی است. حتا اگر ننویسم هم فکر می کنم نوشته ام. همین که احساس کنم سرم از طناب ِ نوشتن آویخته است ، بقیه ی چیزها آسان می شود. و گرنه ، برای گریختن از خود Bubble Trouble بازی می کنم.

۷ نظر:

فراسو گفت...

سلام

خواندم و کیف کردم

زنده باشی

mehrgan گفت...

ma naweshta haye aqaye Siahsang ra ajib dost daram,naa gofta hayash khandani bodand,hamchonan ke misl hamisha az khamir mo e kashidan haye shoma khandani wa taamol bar angizand,rasti in baazi ke goftid ra nmishnaasim.sabz bmanid

ناشناس گفت...

به هیچ گرفتن تعلق قومی، و بیگانه خواندن خویش با آن، بیشتر یک بازی است، بازی با رقیبان، رقیبانی از این قوم و آن قوم. همهء این بازی ها، ریشه در گذشتهء سیاسی، و موقف امروزین آقای سیاه سنگ دارد، لذا این سخنان وی را در حد همین بازی دامنه دار باید دید، بازی ای که از طنز نیز تهی نیست، طنزش انکار است. انکار سیاه سنگ به جرم این که تاجک است یا پشتون، انکار تاجکان یا پشتونها، تعلقاتی که بی اهمیت اند، این بازی انکار، همچنان ادامه خواهد داشت، و برای هیچکدام موجب تعالی نخواهد بود، نه نفی قومیت از سوی سیاه سنگ، و نه نفی سیاه سنگ از سوی دیگران. هردو طیف یک راه را می روند.

فرشته گفت...

این خوب است که مینویسید. من هم به خواندن نوشته های شما عادت کرده ام. یعنی اول باید بی بی سی رفت و بعد باید دید که هاتف چی میگوید و چی فکر میکند. نه آن بی بی سی همیشه اخبار موثق دارد و نه این هاتف خیال همیشه و پیهم نوشتن. دید شما دیدیست متفاوت و بحث برانگیز. جالبیتش نیز در همین است. من امیدوارم که همیشه سلامت باشید و بنویسید

پویا گفت...

هاتف عزیز سلام !به نکات جالب و ظریفی ، اشاره کرده اید . در کشوری مثل افغانستان انکار قومیت کار جالبی نیست .. همچنان که افتخار به آن کار جالب نخواهد بود . این سخنان آقای سیاه سنگ بیشتر به یک طنز باور نکردنی می مانند . من به نوشته های سیاه سنگ علاقه مندم . خیلی زیبا می نویسند . معتقدم که آقای سیاه سنگ حتی اگر در باره فاشیسم و دفاع از فاشیسم نیز بنویسند ، زیبا خواهند نوشت . شاد باشید

نورتن گفت...

مصاحبه صبور سیاه سنگ را خواندم

و جالب اینکه وی با انهمه تجربه و درد سر و نیمه سده عمر تا حال نمیداند که شعور بالاتر است و یا ماده

و یا چطور یک الگوی را پسرانش در اینده پیروی نمایند

و یا او نمی تواند در شرایط فعلی به وطنش مصدر خدمت شود

زیرا بنظر او ضرورت شعور و یا ماده را می نماید که او ندارد زیرا تا حالا در همه چیز شکاک است..

و او داود خان را دوست دارد زیرا تا زمان زندگی او هیچ نوع نیاز مالی را خانواده اش احساس نکرده بود و اینکه دفاع از زبان پشتو و انکار نژاد و نسب نیز اظهار سپاس از دوران طلایی داود خان است ولا بیشک صبور جان----

و انسان چنین نتیجه میگیرد که علت بی تفاوت شدن در مسله حل مشکل وطن که از خون و شیراش سالها تغذیه کرده اینست

که فلیسوف با غرق شذن در رفاه جامعه کانادا همان سستی و بی تفاوتی دوران طلایی داود خان دوباره به جان و پوداش رخنه کرده و اینده مصون از هر نوع حوادث و به وی چه غرض که در افغانستان کی کشته و یا از گرسنگی تا زمان مرگ علف میخورد..

اینست پاسخ و برداشت یک روشنفکر شکاک افغانی که خیلی هم به وی و یا از وی به احترام یاد میکنند...

پس خوانندن مفکوره همچو نویسنده بایستکه قار خدا و وقت ضایع کن باشد...

ناشناس گفت...

سیاه سنگ میگوید:"سـالهـاسـت ادبیات پشـتو هـم از سـوی فارسـی زبانهـا، هـم از سـوی پشـتوزبانهـا و هـم از سـوی دسـتگاههـای ظاهـراً پاسـدار پشـتو، در تنگنای بیمهـری نشـانده شـده اسـت. میتوان گفت در افغانسـتان سـرگذشـت و سـرنوشـت هـر زبان چنین اندوهـبار اسـت."
...
بعید به نظر میرسد که این گفتهء سیاه سنگ را هاتف ندیده یا ندیده گذشته باشد! جا داشت در نوشتهء خود این سوال را نیز مطرح میکردید: به کدام تاریخ باید مراجعه کرد تا این "تنگنای بیمهری" را که پشتو از جناح فارسی زبانان در آن قرار گرفته است ملاحظه نمود؟ ویا: جناب سیاه سنگ! لطفاً در این مورد روشنی بیاندازید!
ممکن است هاتف از این "بیمهری" فارسی زبانان باخبر باشد و ما بیخبر، چرا که دلیل خاموشی در مقابل این مطلب جز قبول آن نیست.
در ادامه سیاه سنگ میگوید: "میتوان گفت در افغانسـتان سـرگذشـت و سـرنوشـت هـر زبان چنین اندوهـبار اسـت."
آ ها! آیا این جمله، اصلاح جمله بالایی آن است؟ و یا فرار از معنای جمله قبلی یا دفع آن؟
...
صورت عکس این جمله اینطور میشد: "سـالهـاسـت ادبیات فارسـی هـم از سـوی پشـتوزبانهـا و هـم از سـوی روشنفکران ظاهـراً پاسـدار فارسی، در تنگنای بیمهـری نشـانده شـده اسـت. میتوان گفت در افغانسـتان سـرگذشـت و سـرنوشـت هـر زبان چنین اندوهـبار اسـت."
محترم سخیداد هاتف! آیا شما از این همه جوری که بر زبان پشتو رفته است خبر داشتید یا دارید؟ آیا شما کدام سندی دیده اید یا خوانده اید، که در آن از بیمهری حاکمان دوصد و پنجاه سالهء زبان پشتو نسبت به زبان مادری شان اشاره ای شده باشد؟ آیا چنین چیزی حقیقت دارد؟ لطفا درین مورد بنویسید!
با احترام "فارسی زبانی که از بیمهری و در تنگنا قراردادن زبان پشتو از جانب پدرانش تا امروز خبر ندارد"