۱۳۸۷ بهمن ۲۷, یکشنبه

عمق ِ جنون را می بینید؟

احمد غوث زلمی و قاری مشتاق احمد را به جرم چاپ کردن قرآن به زبان دری به بیست سال محکوم کردند. بیست سال. این جنون محض است. چه قدر این خشک مغزان کینه توز اند.

این قرآن اشتباه دارد؟ خوب ، اصلاح اش کنید. نباید چاپ می شد؟ از کتابفروشی ها جمع اش کنید. اجازه ی تجدید چاپ اش را ندهید. فرض ِ باطل کنید که این دو نفر کار غلطی کرده اند. جریمه شان کنید. بیست سال زندان برای چاپ یک کتاب ِ گیرم بسیار مقدس؟

می شد یک آدم با خبر بنشیند و آن ترجمه ی قرآن به زبان دری را نقد کند و دلیل ها بیاورد که چاپ کردن متن دری قرآن ( بدون عربی اش) چرا کار غلطی است. همه ی زنده گی افراد را به خاطر هیچ ویران کردن جهالتی می خواهد که کشور ما بزرگ ترین صادر کننده اش شده است. جنون. جنون. جنون.

۱۷ نظر:

Shaharzad گفت...

سلام لالا جان
همه این کارهایی که شما پیشنهاد کردید برای ما افغان ها بسیار دشوار و نزدیک به غیر ممکن است. بسیار زحمت دارد. به دکان رفتن، کتاب جمع کردن، و یا خصوصا نقد نوشتن، بسیار وقت می گیرد. مردم خسته از جنگ ما حوصله این کارها را ندارند. چرا باید اینقدر زحمت کشید وقتی میتوان به آسانی مخالفین خود را به زندان انداخت؟ چرا باید با تجاوز جنسی مبارزه اساسی (و پر زحمت) کرد وقتی میتوان متجاوزین را به دار آویخت؟ این راه حل ها ساده تر است و به تقویت خصوصیت ملی ما "تنبلی" کمک می کند...
اگر ما اینقدر زحمت می کشیدیم که تاریخ پنج هزار ساله نمیداشتیم در همان پنج سال اول تاریخ ما از شدت زحمت کشی جان میدادیم..
( جدی نگیرید، خشمگینم!!)

ناشناس گفت...

سلام

ایا این حکم به این معنی نیست که قران را نخوانید؟ یعنی قران را نفهمید؟

اگر من قران را به زبانم نتوانم بخوانم و در نتیجه نتوانم آن را بفهمم چرا اصلا بتوانم ادعا کنم که مسلمانم؟

چرا عربی بخشی از تقدسات اسلام باشد؟

جور باشید.

ناشناس گفت...

وقتي كام‌بخش به‌دليل خواندن يك مقاله‌ي انترنتي و دادن آن به چند دوست و هم‌صنفي‌اش به بيست سال زندان محكوم شود، جالب است كه چطور غوث زلمي را به اعدام محكوم نكرده اند. چون به هر صورت جرم زلمي از كام‌بخش بيشتر است، اگر جرمي باشد.
فارغ از اين مسايل، در مورد غوث زلمي گفته مي‌شود كه قصد اين‌كارش پناهندگي گرفتن بوده و به اين دليل كوچك‌ترين اعتراضي عليه حكم دادگاه در افغانستان ديده نمي‌شود و يا شايد از حساسيت موضوع هراس وجود دارد. اما در مورد كام‌بخش معلوم است كه بي‌چاره حتا جرم مطبوعاتي هم نداده اما هنوز در بند است، ولي صدايي نيست كه نيست.

ناشناس گفت...

البته شما نمی توانید ثابت کنید که عقیده ای شما درست است. در دنیای نسبیت نگری عقیده ای شما و آن علمای دین در بهترین صورت مساوی است. در حالیکه چون عموم مردم به عقیده ای آن قاضی ها باور دارند می توان گفت که عقیده ای آنها درست تر است. همه چیز نسبی است.

ناشناس گفت...

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت آقای هاتف و باقی دوستان.
این اولین بار است که من برای این وبلاگ نظر می نویسم.به نظر من بیست سال زندان کردن و خاک کردن عمر و جوانی یک انسان که چنین نظریه ای داشته بسیار کار اشتباه و بی فایده ای است.
و آقای جان علی بسیار سوالات خوب و یه جایی کردند.بله متاسفانه امروزه کسانی که هیچ بویی از اسلام زیبا و واقعی نبرده اند قاضی یا سمبل شناساندن دین شده اند و گمراهان راهنمایان شده اند.تا زمانی که ما مسلمانان چه مذهبی و چه غیر مذهبی گرفتار این مثلث شر یعنی*جهالت تعصب و احساسات )هستیم راه به هیچ حا نخواهیم برد و همیشه محکوم به شکستیم.بله این حق مسلم ماست که قران شریف را به زبان مادری مان بخوانیم و مفاهیم نابش را درک واستفاده کنیم ولی عزیزان من معتقدم که ما باید همیشه متن اصلی و عربی را در کنار فارسی داشته باشیم نه فقط فارسی یا فقط عربی .حال هرکس می خواست فارسی می خواند و یا اگر کمی به زبان عربی آشنایی داشت می توانست خودش مقایسه کند معانی رابا ترجمه.چرا؟ چون اگر ما قران را در طول تاریخ 1400 ساله آن به هر زبان دیگری ترجمه می کردیم و متن اصلی کم کم از بین می رفت امروز این کتابی که در دست ما هست هرگز کلام اصلی خداوند نبود و حتما مترجمان از خود چیز هایی را اضافه یا کم می کردند.چون حتما واقف هستید که در ترجمه بسیار مشکل است که دقیقا یک کلمه هم مفهوم یافت .کما اینکه می بینیم که این اتفاق برای ادیان و کتب مقدس دیگر افتاده است.
من یسیار متاسف و ناراحتم که اینقدر جهل و تعصب در کشور مان وجود دارد.
کامیاب و برقرار باشید.

ناشناس گفت...

کانون روشنگران ایران را بخوانیم :
کتاب دات کام
عاشق نوشته هامان نباشیم
چه میدانم
دوستت دارم

ناشناس گفت...

پیام بالا از من است
کمال کابلی
سر گیچه شده، وخت گیر است
کوتاه کنید رشته پیوند

ناشناس گفت...

سلام
من از دید دیگری به مسئله می نگرم. نویسنده قرآن فارسی مگر نمی خواسته مثلا به روشنگری مردم جامعه کمک کند ؟؟؟؟
خوب برای این کار نمی شد متن فارسی را در کنار عربی نوشت . به نظر من هیچ مشکلی پیش نمی آمد. مگر اینکه نویسنده کتاب به زبان عربی و تاریخ صدر اسلام و .... آشنایی نداشته باشد و فقط بخواهد از قرآن به عنوان ابزاری برای شهرت خود استفاده کند . ( نمی خواهم توجیه کنم که برای این فرد باید بیست سال زندان در نظر گرفت بلکه منظورم این است که ) لازم نیست زیاد برای کسی چندان چیزی در سر ندارد زیاد بی تاب شویم. احمقی مورد عتاب دیگر احمق ها قرار گرفته است .

ناشناس گفت...

دوست عزیز حسن-بامیان
فرض کنیم که حدس شما درست باشد و غوث زلمی و همراه اش خواسته باشند از انتشار قرآن ِ فارسی برای شهرت یافتن استفاده کنند. فرض کنیم این افراد به قول شما چیز زیادی در سر نداشته باشند. فرض کنیم احمق باشند.
با همه ی این ها کسی حق ندارد شهرت طلب ها و احمق ها را به زندان بیندازد. این افراد نه مسلح بودند و نه جاسوسی می کردند و نه امنیت ملی را به خطر انداخته بودند. کتابی چاپ کرده اند. می توان به آنان تذکر داد ، می توان کتاب ها را جمع کرد و از انتشار مجدد شان جلوگیری کرد. این که بگوییم نباید برای این آدم ها زیاد بی تاب شویم ، بی احترامی به حقوق خودمان هم هست. فردا من و شما به خاطر کاری مشابه به بیست سال زندان محکوم می شویم.
من قاری مشتاق را نمی شناسم. اما غوث زلمی را می شناسم و مثل او کمتر آدم فرومایه و سبکسر دیده ام. اما این هیچ ربطی به حقوق شهروندی او ندارد.
شادکام باشید.

ناشناس گفت...

سلام

دست اقای هاتف درد نکند. جان حرف را گفتید. در این حکم به نظر اینجانب همان سنگینی بیست سال حبس خیلی مهم است. بیست سال بر باد دادن زندگی یک انسان را به سختی می توان توجیه کرد. یاد مان باشد که در بسیاری کشورهای غرب بدون ایالات متحده بیست سال حبس برای هر قسم قتل هم نمی دهند. اگر شما از قتل کسی توبه کنید به احتمال زیاد کمتر از 15 سال می گیرید.

شاید روحیه افغانها بعد از سی سال قتل و قتال و قتل و قتال جاری دیگر به سادگی اهمیت بسیت سال زندگی دو انسان را درک نکند. ما که از دور و بر مان بی تاثیر نمی مانیم. وقتی طالبان به خاطر ریش نداشتن بینی یک شخص را می برند و شخص دیگر را صرفا به خاطر تعلق به کشوری با کارد در جلوی دوربین حلال می کنند دیگر قاضی صاحب کابل نشین هم اهمیت زندگی انسان را آنچنان که باید درک نمی کند. همه چیز بازی سیاسی می شود.

تشکر

ناشناس گفت...

سلام دوست من
در مورد قتل عمدی متن صریح قران است که باید قصاص شود .
البته اسلاام فرد را تشویق می کند تا با بزرگ منشی از حق خود بگذرد. در این صورت فرد رها خواهد شد .( لذتی که در بخشش است در قصاص نیست : امام علی ).
اما این حق اوست که از حق خود نگذرد و قصاص صورت گیرد. در این مورد فکر نمی کنم به ایالات متحده رجوع کرد. گرچه هیچ کسی نمی تواند تمدن غنی امروزی امریکا را نادیده بگیرد اما این به آن معنی نیست که تمام کار آنها صحیح باشد این حسابی بسیار ساده است . در ضمن اعدامهای کشور امریکا مقام یک رقمی را برای این کشور نشان می دهد.
سرخوش باشی

ناشناس گفت...

سلام رضا جان

من به ایالات متحده رجوع نکردم. ( اگر حرف تان اصلا متوجه کامنت من باشد.) این شاید گرایش شما به نوع خاصی از دید است که ایالات متحده را در میان اورده اید. من به کشورهایی اشاره کرده بودم که در مقابل امریکا قرار دارند و اعدام نمی کنند.

درست است که قصاص حکم صریح قران است اما اگر شما به دقت نگاه کنید همین حکم صریح در 52 کشور اسلامی 52 قسم اجرا می شود. چرا؟ چون همین حکم صریح را هم مغز انسانها هزار قسم می فهمد. نگاه کنید به برخورد طالبان و عربستان سعودی و اندونزی با این حکم. چه قدر تفاوت می بینید؟

تشکر

ناشناس گفت...

مثال تان در مورد کوه ها عالی بود.

ناشناس گفت...

سلام محمد علی جان

من به هر حال از متن شما اینطور برداشت کردم که شما با فلسفه قصاص از ریشه مخالف هستید.
من هم نظرم این است که این حق من و شما نیست که در این مورد تصمیم بگیریم این به صاحب حق برمیگیردد.
البته در مورد چگونگی اعدام حق با شماست . ما می توانیم از خشونت کار نگیریم و به شیوه ای که مجرم کمترین دردی را احساس کند باید متوسل شویم اما به هر حال آخرش این است : جان در برابر جان .

موفق باشی

ناشناس گفت...

سلام دوست

سوالی که برای من وجود دارد این است که این صاحب حق کی است؟ فرضا کسی زنش قبلا فوت کرده است. زن ندارد. اما یک بچه دارد. یک روزی می زند بچه اش را می کشد. آیا به نظر شما در اینصورت صاحب حق تر از این آقا هم است که در خواست قصاص کند؟

شما گفتید جان در برابر جان.

آیا شما باور دارید که فقط برای قتل باید قصاص کرد؟ یا نه بر اساس قوانین ادیان خیلی چیزهای دیگر هم در مقابل جان است؟ با ارتداد باید چه کار کرد؟

تشکر

ناشناس گفت...

سلام بر هاتف عزیز! من با نظر شما در مورد نوشتن موافقم. بریدن و رسیده گی دردی را دوا نمیکند. باید به عوامل و ریشه ها پرداخت. چرا اینطور است؟ چه باید کرد و چیگونه از این وضعیت میشود بیرون رفت؟ آیا این کافی نیست که بگوییم جهالت است. موضع را خیلی قشنگ طرح نموده اید. ممنون شما

ناشناس گفت...

شما در حقیقت موضوع کتاب جلال آل احمد هستید. غربزدگی.

با افکار غربی تان آدم را به خنده می اندازید. از روح شرقی تان خالی شده اید.